دادا احمد

نرگس ، محمد یوسف ، حسین، محمد جواد، حسنا و بهار

دادا احمد

نرگس ، محمد یوسف ، حسین، محمد جواد، حسنا و بهار

دادا احمد

خواهرزاده های من:
نرگس سادات........................... متولد: 6/88
محمدیوسف............................. متولد: 6/89
سید حسین(برادر نرگس).......... متولد: 10/91
محمدجواد(برادر محمدیوسف)... متولد: 4/92
حسنا(خواهر نرگس)
بهار (خواهر محمدیوسف)

تازه
پربیننده ترین مطالب
این روزها اگر با حسین و محمدجواد باشید، صدهابار این کلمه را می شنوید:"بی شعور"
کافیست خلاف میل محمدجواد به او دست بزنید، بی شعور خواهید بود!
محمدیوسف-برادرش- که کلأ از نظر او بی شعور است.
تلفن را برمی دارد:"سلام بی شعور!"
شعر می خواند: "بی شعوره نارگیله!"

این بچه ی 2ساله چه می فهمد چه می گوید؟!
ما چه می فهمیم که او چه می فهمد؟!
و تا نفهمیم نمیدانیم چه کنیم.
با ناراحتی بگوییم: عه! دیگه نگی اینو ها! با ناراحتی می گوید: بی شعور!
از نمک ریختنش در گفتن کلمه لبخند بزنیم، با خنده می گوید: بی شعور!
سکوت کنیم هم، نوعی تأیید است.
واقعأ نمیدانیم چه کنیم...
شاید هم ما واقعأ بی شعوریم!
  • دادا احمد
توی محرم برای بچه ها طبل می خریم. می بریمشون کنار دسته ها. بزرگترین طبل ها و علم ها رو می بینن. شبیه خوان ها رو نشونشون میدیم. برای شام غریبان شمع روشن می کنیم.
راستی که ذوق ما برای این نمایش دادن ها، بیشتر از خود بچه هاست.
*
خونه ای که بچه داره، همه ی ارزش هاش بازبینی میشه.
همه میخوان به یه شیوه ای سنت هارو برای بچه بازتعریف کنن.
یه جوری میشه که انگار داریم فیلم بازی می کنیم برای بچه ها.
خدا کنه بتونیم برای این فیلم خوب حس بگیریم.
وگرنه از این فیلم برای خودمون هم بازیاش می مونه و آکسسوارش، و نهایتأ فضاش.
  • دادا احمد
اگر امشب بمیرم، تبدیل به یه روح سرگردان میشم.
از اونایی که تا ابد توی بهت و حیرتن!
از اونایی که به خواب هر کسی میان میگن: چی شد؟! چرا اینطوری شد؟! ینی همین بود؟!
  • دادا احمد
آسون که به نظر بیاد، خرگوشی می خوابی...
سخت که به نظر بیاد، لاک پشتی می خوابی...
وسط نداره.

یا داره ? ؟
  • دادا احمد
نمی دونم چرا حس بدی نسبت به جنازه های توی کانتینرا ندارم
فکر می کنم الان دارن سر به سر هم میذارن و می خندن...
  • دادا احمد
بهشت برویم که نرگس بتواند با چشمهایش که آبی شده، روی لباسها شعله آبی بگیرد و اتویشان کند و گاهی هم با چشمهایش به گلها آب بدهد.
بهشت برویم که یوسف بتواند دستش را روی هرچیزی بگذارد آن را فشرده کند مثل کاغذ و با خودش ببرد.
بهشت برویم که نرگس یک دانه ابرویش را بکند و به هر چیزی بزند تبدیل به چاقویش کند.
بهشت برویم که یوسف بتواند هرجا که خواست پایش را به زمین بزند و آنجا مثل دریچه ی وان باز شود و تمام آن اتاق هری برود آن جا.
نرگس موهایش ماکارونی شود،
یوسف هم هر اسلحه ای بخواهد در لحظه برایش حاضر شود.

کلی صحبت کردیم که توی بهشت آدم بد از کجا بیاوریم تا یوسف با آنها بجنگد!
  • دادا احمد
بعضی بازیای کامپیوتری، یه مدالایی دارن که در طول بازی بهش می رسی. مثلأ مدال دهمین خونه ای که ساختی، صدمین تانکی که زدی.
یکی از این بازیا یه مدال داشت که من گرفتم ;
"باختن تو اولین مرحله"!
  • دادا احمد
بچه که داری،
یا دقیقأ باید بدونی داری چکار می کنی،
یا باید تمام مدت استرس داشته باشی، زود پیر شی، ته دلتم به خودت فحش بدی.
  • دادا احمد
مانده زیر خاکستر
آتشی که من باشم...
  • دادا احمد
یه خونه مبله، با کف پوش سرامیک.
همه مبلا و آباژور و میز و تخت و کمدا، موندن تو روکش پلاستیکی.یه پارچه سفید هم روشونه.
کف خونه پره از سس قرمز و پوست تخم مرغ و کاغذ ساندویچ و قوطی نوشابه.
من یه گوشه رو زمین کنار لپ تاپم خوابم.
  • دادا احمد