دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۵۹ ب.ظ
خونه
هنوز چادررا پهن نکرده ام روی پشتی ها که حسین می پرد داخل و می گوید: إ... خونه!
تا سقف را سامان بدهم جواد جای آشپزخانه را معلوم کرده و چای را می آورد
چای را از توی مشتمان هورت میکشیم و می نشینیم به نگاه کردن هم
اولین مهمانها سرمیرسند؛نرگس و یوسف
چای ومیوه و شام...
5نفریم بین 4تا پشتی، حرفهای اصلی زده شده، شلوغی ها مانده میزنم بیرون، بابا میگوید:کجا پسرم؟
-می رم قدمی بزنم!
تا سقف را سامان بدهم جواد جای آشپزخانه را معلوم کرده و چای را می آورد
چای را از توی مشتمان هورت میکشیم و می نشینیم به نگاه کردن هم
اولین مهمانها سرمیرسند؛نرگس و یوسف
چای ومیوه و شام...
5نفریم بین 4تا پشتی، حرفهای اصلی زده شده، شلوغی ها مانده میزنم بیرون، بابا میگوید:کجا پسرم؟
-می رم قدمی بزنم!
- ۹۵/۰۱/۳۰