سه شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۲۵ ق.ظ
شوهر خوب
مادرم دنبال یک شوهر خوب است. یک شوهر خوش تیپ, کاری و منظم.
وقتی که حیاط را با همه طول و عرضش می شورم و می آیم می نشینم, در من یک شوهر خوب می بیند
و تقریبا بلافاصله می گوید:کی بریم برای این مورد اخیر خواستگاری؟
شوهر خوب, حیاط را می شورد.
لباس خوب که می پوشم برای چند دقیقه می شوم یک شوهر خوب.
-کی بریم خواستگاری؟
امان از اینکه یک بار غر بزنم: این چیه خریدی تو رو خدا؟'
یا :صدای تلویزیونو کم کن بابا!
آنوقت از مقام یک شوهر تنزل می کنم به مرحله ی یک بچه ی غرغرو.
گاهی یک طورهایی می شود که مونولوگ مادرها این می شود:
من اگه دیگه برای تو رفتم خواستگاری!
باید اول مادرها را قانع کرد... مادرها خوب می فهمند.
- ۹۵/۰۲/۰۷