چهارشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۳، ۰۹:۵۲ ب.ظ
توکل
بچه های خیلی کوچک، یک موقع هایی میایند و خودشان را می اندازند در بغلت و یک جورهایی می گویند: هرکاری صلاح میدانی با من بکن. میخواهم بدانم چکار ممکن است بکنی.
و تو او را می چرخانی و می چلانی و گازمیگیری و او می خندد.
با درجه ی اعتمادی که تصورش برای ما ناممکن است.
برای ما، از بین بردن بچه ها مثل آب خوردن است...
اما آنها به یک حقیقت اعتماد دارند.
اعتمادی مثل توکل...
و تو او را می چرخانی و می چلانی و گازمیگیری و او می خندد.
با درجه ی اعتمادی که تصورش برای ما ناممکن است.
برای ما، از بین بردن بچه ها مثل آب خوردن است...
اما آنها به یک حقیقت اعتماد دارند.
اعتمادی مثل توکل...
- ۹۳/۰۶/۱۹