پنجشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۱۵ ق.ظ
پنجمی
گیرم صدای دویدن بیاید، گیرم توی نورگیر صدای داد و فریاد بپیچد، گیرم اسب چوبی روی سر ما پیتیکو پیتیکو کند، کسی شکایتی ندارد.
خانه ای که صاحبخانه اش 4تا نوه دارد، بچه ی مستاجر بالایی هم پنجمیشان می شود.
اسب چوبی را هم که باید حسابی هی کرد و صدای پیتیکو پیتیکویش را شنید.
قایم باشک است و دویدن.
بازی است و سر و صدا.
صاحبخانه ای که تجربه 4تا بچه را دارد، بچه ی مستأجر بالایی را توی همین سر و صداها دارد می بیند و دوستش دارد.
یکی از بچه های هر خانه، کسی است که بچگی سرش می شود.
- ۹۴/۱۰/۲۴
نمی گویم ایده را تلف کردی،
ولی از پس قواره کردنش هم بر نیامده ای.
باب تغییر را مفتوح می بینم.