چهارشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۴۲ ق.ظ
از نو چیدن
گاهی دوست دارم بچه ها همه چیز را به هم بریزند. آشپزخانه را، پشتی ها را، اسباب بازی ها را، مرا...
نمی ترسم از اینکه همه چیز را از نو بچینم. جای همه چیز معلوم است. هیچ چیزی هم برای مدت طولانی گمشده نمی ماند.
ناراحت نمی شوم روی دیوار نقاشی بکشند. یا توی کتابم.
گاهی اما نمی دانم چه می شوم. دیسیپلین بزرگ بودن برم می دارد.
آن موقع هاست که همه چی برای بچه ها ممنوع می شود.
یوسف می گوید: دادا، بازی!
می گویم: بازی؟!!
و با خودم غریبه تر می شوم...
نمی ترسم از اینکه همه چیز را از نو بچینم. جای همه چیز معلوم است. هیچ چیزی هم برای مدت طولانی گمشده نمی ماند.
ناراحت نمی شوم روی دیوار نقاشی بکشند. یا توی کتابم.
گاهی اما نمی دانم چه می شوم. دیسیپلین بزرگ بودن برم می دارد.
آن موقع هاست که همه چی برای بچه ها ممنوع می شود.
یوسف می گوید: دادا، بازی!
می گویم: بازی؟!!
و با خودم غریبه تر می شوم...
- ۹۴/۰۸/۱۳
بی نهایت خوشحالم که با تو آشنا شدم و این دوستی ادامه دارد.
مفتخرم به مسح وبلاگم توسط تو.