سه شنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۵۷ ق.ظ
پیروزی
از این سمت کوه نمی شد بالا بروند. فقط دست و پا می زدند و خاک ها را سر می دادند پایین.
گفتم: نرگس! لباسات خاکی شد.
با نگاهی عاقل اندر سفیه گفت:
خاکی شدن لباسا مهم نیست... مهم پیروزی ماست...
...
لحظاتی بعد
بعد از چند جیغ شادمانه، گفت:
پیروزی ما جیغمونه!
گفتم: نرگس! لباسات خاکی شد.
با نگاهی عاقل اندر سفیه گفت:
خاکی شدن لباسا مهم نیست... مهم پیروزی ماست...
...
لحظاتی بعد
بعد از چند جیغ شادمانه، گفت:
پیروزی ما جیغمونه!
- ۹۳/۰۵/۲۸