يكشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۰۲ ب.ظ
تناسخ
یکهو یک نوع پیراهن زنانه با گلهای ریز زرد پر میشود توی بازار.
همه دستفروش ها پیراهن با گلهای ریز زرد میفروشند.
همه مردها با ذوق،این پیراهن را برای زنهایشان میخرند.
زن و شوهرها همه یک طور به همدیگر عشق خواهند ورزید.
بعد بچه های عاشق بدنیا می آیند.
بچه هایی که وقتی به مزرعه ی کلزا میرسند، ازخوشحالی میمیرند.
همه دستفروش ها پیراهن با گلهای ریز زرد میفروشند.
همه مردها با ذوق،این پیراهن را برای زنهایشان میخرند.
زن و شوهرها همه یک طور به همدیگر عشق خواهند ورزید.
بعد بچه های عاشق بدنیا می آیند.
بچه هایی که وقتی به مزرعه ی کلزا میرسند، ازخوشحالی میمیرند.
- ۹۴/۱۱/۲۵
درباره متن هم باید بگویم که خیلی خیلی متفاوت بود. همه جوره. غافلگیر شدم راستش. این باشد تا بعد...